پيام
+
اين زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود
صبرش امان حوصله ها را بريده بود
وقتي که از حوالي ميدان گذشته بود
باران اشک بود و عطش شعله مي کشيد
آب از سر تمام بيابان گذشته بود...

زهرا -شاپرک
92/3/6
فطرس .
آتش گرفته بود و سر از پا نمي شناخت
از خيمه هاي بي سروسامان گذشته بود/
اما هنوز آتش در را به ياد داشت/
آن روزها چه سخت و پريشان گذشته بود/
آن پرده هاي آخر صفين ناگهان/
از پيش چشم آينه يک آن گذشته بود
فطرس .
مي ديد آيه آيه آن زير دست و پاست/
کار از به نيزه کردن قرآن گذشته بود/
زينب هزار بار خودش هم شهيد شد/
از بس که ازکنار شهيدان گذشته بود/
يک لحظه از ارادت خود دست برنداشت/
عمرش تمام بر سر پيمان گذشته بود/
بر صفحه هاي سرخ مقاتل نوشته اند/
*اين زن هزار مرتبه از جان گذشته بود*
.: ام فاطمه :.
:'(
زندگي رسم خوشاينديست
خيلي زيبا بود