پيام
+
بار معشوقا! به التماس جان خيس، از شدت گرماي تابستانت چشمي بينداز و نظر کن بر من تا در مقابل آنان که به تمسخرم مي گيرند، ترس از آتش و گرماي جهنمت آرامم کند.. به کدام زبان بگويمشان که تحمل حرارت جانم در زير چادري از يک صادقانه ي محض بسيار آسانتر از حرارت آتشي است که بي حجابي ام در آخرت شعله ورترش خواهد....

*ميثم*
92/5/23
فطرس .
.
خادمة الشهدا
بال در آوردي؟:)
فطرس .
بال كه داشتم قبلن ... مگه تو نداري؟
خادمة الشهدا
نه:( يني الان سوار مترو اينا نميشي؟پرواز ميکني؟:دي
فطرس .
:دي ... آره ديگه .. با چادرم پرواز ميكنم :دي
خادمة الشهدا
چتر ِ نجاتم داري اونوخ؟:دي هواي ِ تهران کثيفه يهو خطوط ِ هوائي قاط نزنن بالت بشکنه بيفتي زمين:دي
.: ام فاطمه :.
سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت، آتشي بود در اين خانه که کاشانه بسوخت، تنم از واسطه ي دوري دلبر بگداخت، جانم از آتشِ مِهرِ رخ جانانه بسوخت... به فداي چشم مستش بانو... عالي بود @};-