آسمونیا
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90 شهریور 8 توسط فطرس | نظر
آمدیم از سفر دور و دراز رمضان
پی نبردیم به زیبایی راز رمضان

 
هر چه جان بود سپردیم به آواز خدا
هر چه دل بود شکستیم به ساز رمضان

سر به آیینه «الغوث» زدم در شب قدر
آب شد زمزمه راز و نیاز رمضان

دیدم این «قدر» همان آینه «خلّصنا»ست
دیدم آیینه‌ام از سوز و گداز رمضان

بیش از این ناز نخواهیم کشید از دنیا
بعد از این دست من و دامن ناز رمضان

نکند چشم ببندم به سحرهای سلوک
نکند بسته شود دیده باز رمضان

صبح با باده شعبان و رجب آمده بود
آن که دیروز مرا داد جواز رمضان

شام آخر شد و با گریه نشستم به وداع
خواب دیدم نرسیدم به نماز رمضان

علیرضا قزوه

 

این ماه رمضان هم گذشت،من ماندم و دستهای خالی

 خدایا قبل از این که دستم از دنیا کوتاه شود دست دنیا را از من کوتاه کن.... تا"من ربک " را که شنیدم....جوابم یکی باشد و آن یکی تو باشی

التماس دعــــــا




مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.