سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آسمونیا
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91 مرداد 30 توسط فطرس | نظر

یا حق

خیلی وقته که دارم در مورد مساله وبلاگ نویسی فکر میکنم  علتش هم حرفای برخی از دوستان بود

بعد از کلی تحقیق و بحث به نتایجی رسیدم ولی به نظرم در حدی نیستم که بخوام اظهار نظر کنم به همین دلیل بخشی از متون نوشته شده در این حیطه رو کپی کردم.

،اول این نکته رو متذکر بشم که حرفهای من دلیل بر منفی دیدن وبلاگ و بلاگ نویسی نیست.

به نظر من اگه ابعاد مختلف رو رعایت کنیم میتونه مثبت هم باشه.

چند مورد که به نظرم رایج تره رو نقل میکنم:

** هر نوشته ای پلی است که از ذهن نویسنده به ذهن خواننده زده می شود. امّا گاهی دورهای بسته ای در ذهن نویسندگان ایجاد می شود که از «خود» به «خود» می رسند و به عبارت دیگر در خود باقی می مانند و سوژه ی نوشته حالات درونی نویسنده می شود. اینگونه نوشته ها تنها نوعی روایت کردن عوالم درونی خویشتن در برابر دیگران است و نه تنها چیزی عاید خواننده نمی کند بلکه عقل و شرع اجازه ی بازگو کردن حالات درونی را برای هرکس و نا کسی نمی دهد. این حالت گاهی به صورت ناخواسته در نوشته های وبلاگ نویسان رخ می دهد.در این حالت نویسنده به نوعی با یک خدای مجازی-به عنوان جایگزینی برای خداوند خالق تمام عوالم- که همان سیستم وب است، رابطه ی معنوی ایجاد می کند و به مناجات و راز و نیاز می پردازد و نیاز درونی خویش را از طریق ارسال این پیام ها و دریافت پیامهایی مشابه در قالب «نظرات» ارضا می کند.

در این رابطه به نظر خودم نوشتن حالات درونی در حد متعارف و در صورتی که بی هدف نباشه وبرای خواننده بیهوده نباشه شامل این موارد نمیشه.

****

**مراقبت دائمی آمار بازدید سایت و تعداد نظرات و تحرک دائمی برای افزایش لینکهای داده شده به وبلاگ و بخش عمده ای از اطلاع رسانیها در قالب جملاتی چون «با ... به روزم، خوشحال می شوم نظر بدهید» یا «وبلاگ خوبی دارید به ما هم سر بزنید» نوعی  بازی نفسانی است که متأسفانه در میان عده ی زیادی از وبلاگ نویسان رایج است و به نوعی رقابت شوم مبدل شده است. به هرحال این حالت منجر به مخاطب زدگی می شود. یعنی اینکه نویسنده به جای آنکه به بیان حق و مسائل مهمتر و اساسی تر بپردازد، به طرح مسائل جنجالی و باب طبع مخاطبین و خوانندگان می پردازد

****

**تعریف و تمجیدهای بیجا که در اکثر موارد هدفی جز خوش آمد نویسنده ندارند و از بی مایگی نظردهنده حکایت دارند و باعث غرور بیجای نویسنده می شود که آفتهای بعدی آن مشهود است؛ اظهار فضل های بی مورد که فقط برای خالی نبودن عریضه ارائه می شوند و بیشتر به طبل میان تهی می مانند و به سرعت هم رسوایی به بار می آورند؛ و همچنین نیت ناخالص آمیخته به ریا و تظاهر که به مرور خود را در نوشته نشان می دهد و تنها به نویسنده یا نظر دهنده امکان می دهد که واقعیت وجودی خویش را مدتی زیر مشتی اصطلاح و گنده گویی و ریاکای پنهان کند اما به زودی بی مایگی او و فاصله ی خود واقعیش با آن تصویر ساختگی آشکار می شود.

**** 

**اگرچه در فضای مجازی دو جنس مخالف حضور فیزیکی ندارند، اما از آنجایی که مهمترین اثر فیزیکی آنها یعنی گفتار وجود دارد پس تمامی مباحثی که در مورد روابط دختر و پسر در دنیای واقعی حاکم است اینجا هم حاکم است، فقط با قدری تفاوتهای ظاهری.

منبع:http://badumchi.blogfa.com/




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91 فروردین 10 توسط فطرس | نظر

 

دلم خیلی گرفته بود ... بی دلیل ...داشتم قدم میزدم ،که چشمم به در باز گلزار افتاد ... اخه گفته بودن کلید گلزار فقط دسته چند نفره و جمعه ها باز میشه...مثله اینکه یکی از اهالی اونجا بود ...بدو بدو دوییدم تا در رو نبستن برم تو ...مزار شش شهید روستای یالبندان

مردانی از جنس آسمان

جنوب ...گلزار شهدای هویزه ... و من در گلزار شهدای یالبندان  یکی از شهرهای شمالی ...

شهدای روستای یالبندان

 

شهدای روستای یالبندان

ممنون که راهم دادید




نوشته شده در تاریخ شنبه 90 اسفند 20 توسط فطرس | نظر

به نام حضرت دوست

سلام

یه موضوعیه شایدم یه بیماریه چند وقته ذهنم مشغول کرده...همش با خودم میگم  مگه ماها ادعای شیعه بودن نمیکنیم ...پس چرا زندگیمون اینجوریه!!! چرا انقدر مصرف زده ایم؟؟؟نصفه عمرمون دنباله خریدیم ... بقیش هم دنباله پز دادن و چشم و هم چشمی ...

میدونید مشکلمون چیه ؟.. اینه که همه قبول داریم بده ،درست نیس دیگران رو نهی میکنیم ولی به خودمون نگاه نمیکنیم...البته احتمالا خودمم گرفتار این بیماری شدم:(..آخه این دمه عیدی بدجوری شیوع پیدا کرده...

فقط مختص الان نیستا ...یه بخشش خیلی جالبه ... این بیماری یه جوریه انقدر زیاد شده که فقط هر کی بهش مبتلا نباشه انگشت نما میشه ... پس به این فکر نکن که من فرق دارم ...چون همه همین رو میگن...یکی از عواملی که به این بیماری شدت میبخشه مقایسه با دیگرانه ...برای توجیهش هم استدلال های عجیب و غریب میاریم ....خب من فقط هشدار دادم به خودم و بعد دیگران ...خیلی مواظبه خودتون باشید ... من که هنوز درمان نشدم ... باید باهاش مبارزه کرد...

میشه از همین سال جدید شروع کرد ...بسم الله

یا مقلب القلوب و الابصار

 یا مدبر الیل و النهار

یا محول الحول و الاحوال

حول حالنا الی احسن الحال

پ.ن:مطلب قبلی حذف شد

پ.ن:ما را دم مرگ، آبرو باشد کاش/با دوست مجال گفتگو باشد کاش

عمری به هوای دل خود زیسته ایم/جان دادن ما برای او باشد کاش




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 90 اسفند 4 توسط فطرس | نظر

ارزش عمل آدمی به نیت اوست. عملی که همراه با نیت پاک و خالص نباشد، وزر و

 وبالی است که بر دوش انسان سنگینی می کند.

امام صادق علیه السلام دانشجویان را سه دسته می دانند:

1- گروهی که می خواهند با تحصیل دانش فخر و مباهات را پیشه خود سازند،

 2-گروهی که هدف خود را دست یازی به مقام و منصب قرار می دهند و از راه خدعه و نیرنگ در پی رسیدن به آنند .

3-گروه سوم کسانی هستند که برای کسب معارف دینی و عمل نیک و ارتقای رفتاری خود به دنبال علم و دانشند.

اگر در تحصیل و تعلیم دانش نیت و انگیزه فرد، بر پایه ریا، فخر و مباهات به دیگران، به

 دست آوردن ثروت و مکنت و خلاصه هر آنچه غیر رضای محبوب و خدمت به خلق

 اوست قرار بگیرد، نتیجه ای جز سختی و تنگی در زندگی، برکت نداشتن، از دست

 دادن همراهی خدا در زندگی و پاداش اخروی، درک نکردن بوی بهشت و هلاکت و

 خواری نخواهد داشت. در عوض، کسی که برای خدا به کسب دانش بپردازد، با

 آراستگی به دانش، عمل خود را زیبا سازد و دانش خود را به دیگران نیز عرضه دارد،

 خداوند در ملکوت آسمان ها او را به نیکی یاد کند و نزد فرشتگان آسمان ها، از او به شکوه و عظمت نام برد.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

هر کس برای فخرفروشی علم بیاموزد، جاهل از دنیا می رود و هر کس برای گفتن

 بیاموزد نه عمل، منافق می میرد.

 هر کس برای بحث و جدل یاد بگیرد، فاسق جان دهد و کسی که برای زیاد کردن مال

 و ثروت درس بخواند، بی دین از دنیا می رود و کسی که بیاموزد تا در عمل آرد، عارف

 و خداشناس می میرد.

 

پ.ن:من از آن روز که در بند توام آزادم ...




نوشته شده در تاریخ جمعه 90 بهمن 14 توسط فطرس | نظر

سلام

داستان شاهکار اقایون رو احتمالا همه شنیدید....امام مقوایی!!! خواهرم اومده میگه شنیدی امسال چیکار کردن؟یه امام مقوایی درست کردن از هواپیما آوردنش پایین ...مراسم ورود براش گرفتن...باهاش نشست گذاشتن...(در جمع وزیر محترم و مسئولین !!!)وقتی شنیدم کلی خندیدم...یه لحظه به ذهنم رسید انگار چهار تا بچه ی مهد کودکی جمع شدن نمایش بازی کردن!!!نمی دونم شاید واقعا عقلشون مشکل پیدا کرده!!!نمی فهمن عظمت امام دل های ما به وسعته آسمونه ....شاید هم میفهمن و ....

بدترین از این وقتی بود که برای دیدن عکس ها تو اینترنت سرچ کردم و به مطالبی بر خوردم ...نمی دونم در موردشون چی بگم!!!انگار یه عده منتظر این کار بودند...شعر گفتن ..تمسخر کردند...تازه میفهمم جریان انحرافی یعنی چی....کارای دشمن شاد کن یعنی چی ....

اینم لینک عکس این مراسم کودکانه




نوشته شده در تاریخ یکشنبه 90 بهمن 2 توسط فطرس | نظر

 

آخر یه روز شیعه برات حرم می سازه / حرم برای تو شه کرم می سازه

آخر برات یه گنبد طلا می سازیم / شبیه گنبد امام رضا می سازیم

دیده ای بعضی ها یک جور خاصی به یکی از معصومین ارادت دارند، یک جور خاصی که با بقیه ائمه فرق دارد، برای من امام حسن (ع) این طور هستند. اسمشون که می آید حالم عوض می شه، انگار در نهان دلم چیزی گر می گیرد به آتش تبدیل می شود؛ میترسم از اینکه آقا دلش ازم بگیره...نگاهشو ازم برداره....امام کریمم منو ببخش...

امام حسن مجتبی (ع) فرمودند:

هان اى مردم! کسى که براى خدا نصیحت کند و کلام خدا را راهنماى خود گیرد، به راهى پایدار رهنمون شود و خداوند او را به رشد و هدایت موفّق سازد و به نیکویى استوار گرداند، زیرا پناهنده به خدا در امان و محفوظ است و دشمن خدا ترسان و بىیاور است و با ذکر بسیار خود را از [معصیت خداى] بپایید.

مکارمو فضائل اخلاق ده چیز است:1 ـ راستگویى، 2 ـ راستگویى در وقت سختى و گرفتارى، 3 ـ بخشش به سائل، 4 ـ خوش خُلقى، 5 ـ پاداش در مقابل کارها و ابتکارات، 6 ـ پیوند با خویشان، 7 ـ حمایت از همسایه، 8 ـ حق شناسى درباره دوست و رفیق، 9 ـ میهمان نوازى، 10 ـ و در رأس همه اینها شرم و حیاست.




نوشته شده در تاریخ جمعه 90 دی 9 توسط فطرس | نظر

بسم رب الحسین

خاک اینجا آرام است و متین، اما این خاکها و این زمین به ریگها و سنگهاى دشت کربلا نمى‏رسند، سرخى شقایق زیباست اما نه به زیبایى غروب خورشید . آسمان آبى است و کبود، اما نه به کبودى رخسار رقیه(س)

 گریه کن! گریه کن! شاید در دریاى چشمانت‏بتوانى پرستوى پرسوخته‏اى را در امواج متلاطم و خروشانى که همچون شلاقى بر بدن او فرود مى‏آید ببینى . قصه‏ى تو، قصه‏ى امروز و فردا نبود . قصه‏ى تو، غصه‏ى بزرگى بود .

قصه‏ى تو قصه‏ى مرگ بود . قصه‏ى تو، قصه‏ى جدایى از دریاى عشق بود....

*************************

سلام

پ.ن: چند وقت پیش وقتی داشتم ایمیلمو به یکی از بچه های دانشگاه میدادم برای کاری،تا اومدم بگم گفت ععع تو هم فطرسی؟؟گفتم چطور مگه؟گفت خب منم تو محیط مجازی اسمم فطرسه..گفت میدونی که داستان فطرس معتبر نیست..میخواست ادامشو بگه که گفتم میدونم... ولی خب میشه که به عنوان یه نماد ازش استفاده کرد!

پ.ن: صبح جمعه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ،(اصلا فکر میکنیم که روز شهادت نیست)برنامه ی کودک...اولش با رقص شروع میشه...برنامه های بینش هم همچنین...دو ساعت بعد خاله شادونه!!!!!....بخش آموزش هم !!! حالا دلیل اینکه دختر عمم برنامه های کودک شبکه قران رو ضبط میکنه تا پسرش فقط اونا روببینه میفهمم... چرا فقط برنامه های یه شبکه قابل دیدن باشه !!! خدا عاقبت بچه های این نسلو به خیر کنه... زمان ما که این چیزا نبود این شدیم!!!

التماس دعا

اللهم عجل لولیک الفرج




مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.