عصر یک جمعه ی دلگیر دلم گفت بگویم ،بنویسم ،که چرا عشق به انسان نرسیدست ؟
چرا آب به گلدان نرسیدست ؟
هنوزم که هنوز است ،غم عشق به پایان نرسیدست ؟
بگو حافظ دل خسته زشیراز بیاید،بنویسد که هنوزم که هنوز است،
چرا یوسف گم گشته به کنعان نرسیدست؟
و چرا کلبه ی احزان به گلستان نرسیدست ؟
عصر این جمعه ی دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود ،حس
تو کجایی گل نرگس ؟!!!
آقا جون ما رو ببخش......