داداش رضا
ستاره ها از آن ما
و ما ستاره های خدا
ستاره ها نمی افتند
اما ما گاهی می افتیم
گاهی در دامان خدا
و گاهی در گردابی گداخته
پ.ن: وقتی حکمت کارهای خدا رو نمیدونی،ناراحت میشی و غصه میخوری ...
ولی وقتی خدا بهت آرامش میده میفهمی چه لطف بزرگی در حقت کرده ...
پ.ن: به دوستی گفتم برام دعا کن ،گفت دعا میکنم تو زندگیت هدف داشته باشی ...شما هم برام دعا کنید
التماس دعا
خسته، آزرده، درمانده و بیهمــدم.....
....بسوز که سزاوار این سوختنی، بساز که مجبور به این ساختنی، این بر تو که مورد قهر خداقرارگرفتی رواست تا دیگران عبرت بگیرند و در اجرای فرمان حق قصور نکنند ... سبحانک یا رب سبحانک یا رب ...
من خود میدانم مستحق این بختم، این عذاب را به جان خریدارم تا که خود نظری کنی سبحانک ...
صدایی آشناست، صدایی که نوازشگر لحظات مجروحِ فطرس است؛ آری صدای بالهای نازنین روحالامین است.
... آرام بگیر فطرس گوش کن گویی او تنها نیست خیلِ فرشتگان خدا نیز با او هستند؟! یعنی چه شده؟ چه واقعة عظیمی رخ داده که اینچنین ملائکه از عرش بر زمین هبوط میکنند؟ هرچه هست خبر از خلقی عظیم دارد. یقین گُلی خلق شده که ملائکه برای استشمام آن گل میروند! امّا نه! شاید ماه دیگری خلق شده، یا خورشید دیگری، نه چه میگویم؟ که حتی وقتی خدا خورشید را خلق نمود این شور و همهمه نبود، اگر این مخلوق تا این حد عظمت داشته باشد حتماً ...
روحالامین! روحالامین! تو را به خدا بگو چه شده؟ حسرت بال و پرزدن شما مرامیکشد؛ بیش از سوزش و شکستن بالم آزارم میدهد. به فطرس بگو که چه روی داده که اینچنین ولوله در عرشِ خدا افتاده، مگر بار دیگر ابوالبشری خلق شده چون آدم؟ یابالاتر از او؟ نوری از جنسِ خدا ... .
جبرئیل پاسخ داد: رفیق پرشکسته،فطرس! کاش موردِ قهرِ خدا نبودی، ومی دیدی که چه خبر شده؟ آری نوری و مولودی ازنورِ خدا خلق شده او عزیز دل مصطفی که نه! خودِ مصطفی است. او جگرگوشة علی، دردانةزهرا ست و پشتیبانِ مجتبی ست. اوخامس آلِ عباست که به اهل زمین هدیه داده شده استو ما برای تبریک به رسولِ خدا و اهلِ بیتش به حضورشان شرفیاب میشویم
ـ درنگ جایز نیست. ـ
خدایا، ای خدایِ مهربان مرا با روحالامین راهی کن که عرضِ تـــبریک به رسولِ تو داشته باشـــم
. کمکم کنید؛ که خداوند اجازة همراهی شما را به من داد، تحمل مرا هم تا زمین داشته باشید
بیش از این معطلی جایزنیست؛
فطرس را هم با خود میبریم به برکت این مولود، آتش قهر خدا فرونشسته و اجازةهمراهی او با ما داده شده، زیرِ بالهایش را بگیرید ... .
زیباتر از این زمان خلق نشده و نخواهد نشد، بیت علی غرقِ نور است محل رفت و آمد فرشتگانِ خداست همه درشعفند همه به هم تبریک میگویند محفلِ انس کامل شده، چقدر این بزم دیدنی است، پنج آفریدة مقدسِ خدا احمد، علی، فاطمه، حسن و ... .
نام او چیست همه منتظرند به چهن ام او را صدا بزنند، او کیست که نیامده همه شیدایِ او شدهاند؟!
ـ همه از هم میپرسند.
جبرئیل با پیغمبر زمزمه میکند همه ساکت شدند، چشم به لبهای رسولِ خدا دوختند امّا چرا پیغمبر خدا اشک میریزد ... به ناگاه با صدای دلنشین نبی شوری به پا شد حسین . ... حسین؟ ... حسین! ... این نام برای همه آشناست. برای همه ملائکه،برای همه انبیاء و برای همة عالمِ، این نام نامی است که همة ملائکه، همه انبیاء و همة عالم را دگرگون کرده است.
از فرشته شادی تا فرشتة ماتم از آدم تا خاتم و ازذره تا عالم.
ـ دیگر کسی نمیپرسد که چرا پیغمبر اشک میریزد.-
حسین یعنی واسطة احسان قدیم، حسین یعنی خون خدایِ کریم و حسین یعنی ذبحِ عظیم.
همه میخواهند برای او لالایی زمزمه کنند و در این بین فطرس از همه مشتاقتر، خود را به گاهوارة حسین نزدیک کرد.
بالهای شکسته خود را به گهواره او زد؛ غرق در راز شد،نه! غرق در نیاز شد ... دیگر تنها نخواهم ماند دیگر خسته نخواهم شد، بعد از ایننام تو مونسِ من است ذکر من بعد از این در آن جزیرة تنهایی این خواهد بود: سبحانک یا رب الحسین
شاید فطرس نفهمید امّا همه ملائکه دیدند که به یکباره بالهای شکسته و سوختة فطرس ترمیم شد و یا بهتراینکه، بالهای نو بدست آورد. امّا فطرس عجیب زمینگیر شده و اگر خواست خدا نبود، او از کنار گهوارة حسین تکان نمیخورد.
گویا ندایی از غیب میگفت:
با عشق شرح راز کن، بر جمله عالم ناز کن،پرهای خود را باز کن، پرواز کن پرواز کن ...
سلاااااااااااااااااااااااااااااام
من امروز بیست و دو ساله شدم:دی
یه جور دیگه هم میشه نگاه کرد
من بیست و دو سال پیش امروز به دنیا اومدم
در ساعت تولدم روایات مختلفی وجود داره ...دو سه پنج .. فقط میدونم نصفه شب یا صبح بوده
یه روز قشنگ بهاری (بهار تابستونی)از جمع فرشته های آسمونی جدا شدم
و به جمع فرشته های زمینی پیوستم ... مامان بابام اسممو (بووووووق) گذاشتند
(اینو واسه ریحانه تو وبلاگش نوشته بودم،بد نیس بعضی مواقع خودمو تحویل بگیرم) :دی
همیشه درگیر این سوال بودم که روز تولد واقعا مهمه یا نه؟
جوابش زیاد مهم نیس
مهم اینه که من به دنیا اومدم
چون اگه به دنیا نمی اومدم الان نبودم
پس به این نتیجه میرسیم که من چقدر خوشبختم که به دنیا اومدم
خدایا شکرت
پ.ن : به اقوام نزدیک هم سفارش دادم که کادو برام چی بگیرن :دی (البته تصمیم نداشتن کادو بگیرن ولی خب زوره من زیاده)
پ.ن : جالب اینه دوستان محترم از دو هفته پیش هی الارم میدن که تولدت نزدیکه و جالبتر اینکه الان که روز تولدمه بیشترشون فراموش کردن
پ.ن :این روزا دارم مبارزه میکنم ... :)
یا حق
علت مشکی پوشیدنم را میپرسند
فقط در یک جمله جوابشان را میدهم
ایام فاطمیه است .......
حضرت آقا میفرمایند: «برخى کارهاست که پرداختن به آنها، مردم را به خدا و دین نزدیک مىکند. یکى از آن کارها، همین عزاداریهاى سنّتى است که باعث تقرّبِ بیشترِ مردم به دین مىشود. اینکه امام فرمودند «عزادارى سنّتى بکنید» به خاطر همین تقریب است. در مجالس عزادارى نشستن، روضه خواندن، گریه کردن، به سر و سینه زدن و مواکب عزا و دستههاى عزادارى به راه انداختن، از امورى است که عواطف عمومى را نسبت به خاندان پیغمبر، پُرجوش مىکند و بسیار خوب است.» (بیانات مقام معظم رهبری؛ 1373/03/17)
پ.ن : بعضیا میگن باید دلت غمگین باشه و به لباس مشکی پوشیدن نیست... ولی من مخالف این حرف و عقیده هستم .. چون به نظرم علاوه برحزن و اندوه یک جوری باید نمایش باشه در جامعه ... تا بعضی چیزا فراموش نشه ... همین که سوال میکنن چرا مشکی پوشیدی هم نوعی یادآوریه
التماس دعا
صبح از خواب پا میشی ... خیلی سریع حاضر میشی ....خیلی دیرت شده ...
تا کلاس تموم میشه باید بدویی تا به قرارت با خواهرت برسی(تو نود درصد موارد باید بگی منو از برنامتون حذف کنید)
کارای آشناتون مونده... خسته میری اون یکی دانشکده شاید تموم بشه...
سر کلاس آخری فقط به خاطر اینکه عادت نکردی با قسمت دوم فامیلیت صدات کنن غیبت میخوری....
هنوز کارای کنفرانستو تموم نکردی....توی راه کارت اتوبوستو گم میکنی...دوستات تنهات میزارن ...
اون یکی باز به خاطر کاراش سراغتو گرفته
نصفه شب میرسی خونه ...تنهای تنها...
خسته ای از این روزمرگی های پرتلاطم
خسته ای از این فراموش کاری هایم
از این دل تاریکت
همه ی دلتنگیهات تموم میشه
وقتی یادت میاد به زودی زائر سرزمین نوری
میروم برای خانه تکانی دلم
برای یادآوری... برای آرامش
شهدا العفو
دلــــ ــــ ــــــ ـــم...
"هــــــــوای"
تو کرده
بگـــــــو
چه چاره کنم ؟