نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91 اسفند 14 توسط
| نظر
صبح از خواب پا میشی ... خیلی سریع حاضر میشی ....خیلی دیرت شده ...
تا کلاس تموم میشه باید بدویی تا به قرارت با خواهرت برسی(تو نود درصد موارد باید بگی منو از برنامتون حذف کنید)
کارای آشناتون مونده... خسته میری اون یکی دانشکده شاید تموم بشه...
سر کلاس آخری فقط به خاطر اینکه عادت نکردی با قسمت دوم فامیلیت صدات کنن غیبت میخوری....
هنوز کارای کنفرانستو تموم نکردی....توی راه کارت اتوبوستو گم میکنی...دوستات تنهات میزارن ...
اون یکی باز به خاطر کاراش سراغتو گرفته
نصفه شب میرسی خونه ...تنهای تنها...
خسته ای از این روزمرگی های پرتلاطم
خسته ای از این فراموش کاری هایم
از این دل تاریکت
همه ی دلتنگیهات تموم میشه
وقتی یادت میاد به زودی زائر سرزمین نوری
میروم برای خانه تکانی دلم
برای یادآوری... برای آرامش
شهدا العفو